چامک یعنی شعرکوتاه

ماه‌م

فروتن

به چالکِ آب

طاقتش را دارم
راستش را بگو دکتر
آب از سرم
چکه می کند هنوز

دلم
غرقِ چشمانِ تو شد

به کوهِ یخِ نگاهت
برخورد که کرد

 

*تایتانیک*

تن ها

به سوز زمستان سپرد

یلدا

آهِ بلندش را

آه

به تیرِ دل‌م

آینه

ها

شکست

در دلِ دریا قطره‌ای

می‌جوید

زمزمه‌ی خود را

در همهمه‌ی دریا

در گرماگرمِ این خیال
بغضِ یَخ زده ای
تازه یادش افتاده
آبِ پشتِ پایت شود

دوری و

در خیال این شب‌

چشمانم برکه‌ای‌ست

مهماندارِ رویِ ماهَت

سپید افراشته‌ای

به صلح

یا تسلیم ؟

آه

ای پرچمِ دورو

ابرهای اسیر

در هوس‌های باد

آه

ای سایه‌ی بی‌مهر

ای سایه‌ی دورو

اخگر کرفکوهی ، چامک نگار
معرفی چامک نگار اخگرکرفکوهی در ادامه مطلب
ادامه مطلب

این سایت دارای مجوز از ستاد ساماندهی نشر دیجیتال می باشد @copyright